سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

این منم

ساکت،در میان این همه هیاهو. بی رنگ،در میان این همه رنگ

تنها،درمیان این همه دوست. بی ستاره،درمیان این همه ستاره...

 

اصلا صدا و رنگ و دوست نمی خواهم

فقط ستاره می خواهم...

 

دست دراز می کنم. دستم نمی رسد

باز تلاش می کنم

دست هایم کوتاه است یا آسمان بلند؟

دست هایم کوتاه است...

آنِ من!

دست هایت را به من قرض می دهی؟

می خواهم ستاره بچینم

دست های غیرِتو کوتاه است...

 

ستاره ام ورای دست هاست

می خواهم تو را بچینم...

و در خشکیده باغچه ی این کویر بکارم

و این کویر بی رونق را باغ ستاره کنم!

 

باتو دلم باغ ستاره است

باتو دلم دریای ستاره است

باتو دلم

ستاره باران است...

 

 

ستاره باران


نوشته شده در جمعه 92/2/13ساعت 11:22 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |